آب را گِل نکُنید آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعهیِ آبی برساند به حرم تا علی اصغرِ بی شیرِ رباب نَفَسَش تازه شَوَد و بخوابد آرام آب را گِل نکُنید که عزیزانِ حسین همگی خیره به راهاند که ساقی آید و به انگشتِ کَرَم گره کورِ عطش بگشاید آب را گِل نکُنید که در این نزدیکی عابدی تشنه لب و بیمار است در تب و گریه اسیر عمهاش این دو، سه شب تا سحر بیدار است آب را گِل نکُنید که بُوَد مهریه مادرشان نه همین آب که هر جایِ دگر رودی و نهری جاری است مهر زهرای بتول است. از این است که من میگویم: آب را گل نکنید آب را گل نکنید آب را گل نکنید . . .
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
سلام وب خوبی داری خسته نباشید
شما را با افتخار لینک کردیم
باسپاس - خدانگهدار